دختران تحصیل کرده پسران کم سواد
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند


دختران تحصیل کرده پسران کم سواد

 
 
 
  در این مقاله به بررسی این مساله اجتماعی پرداخته می شود که پسران به دلیل توقعاتی که خانواده از آنها دارد و نیز به دلیل مشکل سربازی حضور کمرنگ تری از دختران در دانشگاه دارند و این موجب شده است که سطح تحصیلات عالی دختران به نسبت پسران به شدت بالا رود این مساله شاید در بادی امر چندان مهم نباشد اما اهمیت و پیچیدگی این مساله زمانی بیشتر می شود که این دختران که معمولا دارای تحصیلات عالی و تکمیلی هستند باید با پسرانی که از آنها پایین ترند ازدواج کنند.  
 
     
 
 
 
 
   
 
 
مساله ای اجتماعی به نام : دختران تحصیلکرده ، پسران کم سواد  
 
 
 
 
     
 
   
 

در هر جامعه ای که در چهار گوشه دنیا وجود دارد بنا به شرایط زمانی و مکانی مشکلات اجتماعی خاصی به وجود می آید و هیچ نظام اجتماعی را در دنیا نمی توان یافت که به مساله و مشکلی دچار نباشد .اما آنچه در این خصوص اهمیت دارد شناخت صحیح آن مشکل و ابراز آن و تلاش در جهت حل آنست .

در جامعه ما نیز مشکلات و مسایل متعددی وجود داشته و دارد که قصد ما در این جستار ، بیان مختصر یکی از آنهاست .

پیش از ورود به بحث ذکر یک مطلب ضروری است و آن اینکه ما ایرانیان معمولا از ابراز و بیان مشکلات خود ، چه شخصی و خصوصی باشد و چه جمعی و عمومی ، کمی شرم داریم و آن را کتمان می کنیم. حتی گاهی علاوه بر کتمان ، انکار نیز می نماییم و این خود سبب طولانی شدن مشکلات و گاه مزمن شدن آنها می شود بنابراین باید توجه داشته باشیم که شناخت مشکلات و ابراز و بیان آن با صدای بلند ، خود یکی از مهمترین گام ها در راه درمان یک مشکل است ؛ به قول مولانا :

هر که نقص خویش را دید و شناخت اندر استکمال خود ده اسپه تاخت

زان نمی پرد به سوی ذوالجلال کو گمانی می برد خود را کمال

علتی بتر ز پندار کمال نیست اندر جان تو ای ذو دلال

پس از این مقدمه کوتاه ، بهتر است که وارد مبحث اصلی خود شویم . اواسط دهه هفتاد جامعه با یک مساله مواجه شد و آن ورود نوجوانانی بود که متولد اواخر دهه پنجاه و اوایل و اواسط دهه شصت بودند و اکنون به سن ورود به دانشگاه رسیده بودند. در واقع در این زمان موج بزرگی از جوانان که خواهان تحصیل در دانشگاه بودند به یک مشکل جدی برای تظام آموزش عالی و نیز دولت بدل شد ، برای رفع این مشکل چند طرح در دستور کار قرار گرفت : یکی افزایش ظرفیت آموزش عالی کشور ، دیگری فرهنگ سازی و تبلیغات جهت کشاندن عده ای از جوانان به بازار کار و منصرف کردن آنان از ورود به دانشگاه بود. این طرح با این شعار که دانشگاه همه چیز نیست آغاز شد و پس از چند سال پیگیری موثر افتاد و سبب شد که تعداد زیادی از جوانان از ورود به دانشگاه منصرف شده و وارد بازار کار شوند البته این تعداد جوان به یک تناسب از یک جنسیت نبودند بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان پسران بودند که علت آنهم به چند مساله بر می گشت که در ادامه بیان می شود.

می دانیم که در کشور ما پسران با مساله ای مواجه هستند به نام خدمت دوره ضرورت سربازی . که این سربازی اگر چه امری مقدس و با مزایای فراوان برای خود فرد و کشور است اما این ویژگی را نیز دارد که بسیاری از جهت گیری های زندگی پسران را متاثر می سازد ، زیرا پسران پیش از خدمت سربازی به دلیل مشغله فکری آن ، نمی توانند در مدتی که پشت کنکور هستند همانند دختران با فراغ بال به مطالعه بپردازند و پس از بازگشت از خدمت سربازی نیز علاوه بر عقب افتادگی دو ساله ، به دلیل توقعات خاص خانواده و نیز جامعه نمی توانند چونان دختران به درس بپردازند و این موجب عقب افتادن نحصیلی پسران از دختران می شود و البته با تبلیغاتی هم که در خصوص اینکه همه راه ها به دانشگاه ختم نمی شود صورت گرفته است ، پسران دیگر آن شور و شوقی که پیشتر برای ورود به دانشگاه داشتند را از دست داده اند و بیشتر به سراغ مشاغل آزاد می روند. البته بهبود وضعیت کسب و کار آزاد نیز در افزایش انگیزه پسران برای ورود به کار آزاد و صرف نظر از رفتن به دانشگاه تاثیر زیادی داشته است .

به هر تقدیر ، دختران که مانند پسران دغدغه سربازی و کسب درآمد برای چرخاندن زندگی و از این دست مسایل را نداشتند از این موقعیت ، به بهترین وجه استفاده کرده و موفق شدند با توجه به کاهش حضور پسران نزدیک به هفتاد درصد ظرفیت دانشگاه ها را به خود اختصاص دهند و از رهگذر طی مدارج عالی تحصیلی ، پس از آن نیز از موقعیت های شغلی و مالی بهتری برخوردار شوند ، در حالیکه پسران زیادی با مدرک دیپلم وارد بازار کار شدند و طبیعی است که هر چند ممکن است از نظر مالی وضعیت چندان نا مطلوبی نداشته باشند اما از نظر موقعیت علمی و اداری و اجتماعی از سطح نازل تری نسبت به دختران برخوردار هستند .

تا اینجا شاید موضوع چندان مشکل زا و حساسیت زا به نظر نیاید بلکه تا حدودی مطلوب هم به نظر آید . اما مطلب بدینجا ختم نمی شود، زیرا این افراد چه خانم ها و چه آقایان می باید ازدواج نموده و تشکیل خانواده دهند آنهم با افرادی که طبق آموزه های دینی و عرفی باید هم کفو خود آنها باشند.اما وضعیت در جامعه چگونه است؟ دختران تحصیل کرده ، با مشاغل معمولا مناسبتر ، با درآمدهای بیشتر و پسرها معمولا تحصیلات کمتر و شغل های پایین تر .

در چنین وضعیتی است که به طور گسترده در جامعه شاهد دخترانی هستیم که در سن ازدواج قرار دارند ، اما همسرانی مناسب خود نمی یابند و این از سویی سبب بالا رفتن سن ازدواج شده و این احتمال که بخشی از آنها دیگر شانس ازدواج را از دست دهند نیز وجود دارد از سویی دیگر حتی اگر عده ای از این دختران نیز تن به ازدواج با افرادی پایین تر از خود دهند شاید در ابتدا مطلوب بنماید اما عوارض مختلفی در پی خواهد داشت که یکی از آنها ، افزایش چشمگیر طلاق می باشد که ناشی از عدم تناسب زوجین می باشد. متاسفانه هم اکنون همه ما به وفور در جامعه با چنین مواردی روبرو هستیم .

مساله افزایش جمعیت خانم های تحصیلکرده و فعال و با نشاط و پسران کمتر تحصیلکرده بعضا بیکار و معتاد و بی حال که موجب عدم سنخیت و بی تناسبی آنها در ازدواج ، به عنوان مهمترین واقعه در طول حیات انسان ، می شود که یکی از مسایل جدی امروز جامعه ما محسوب می شود که متاسفانه به دلایل مختلف ، که ممکن است یکی از آنها ترس از خوردن انگ تحجر و امل بودن باشد ، به طور رسمی چندان مورد توجه قرار نگرفته است اما باید توجه داشت که روند فعلی که در جامعه جریان دارد یعنی پسران تحقیر شده در برابر دختران به شدت ترقی کرده آن طور که جامعه شناسان می گویند ، و خود ما نیز با کمی تامل به درستی آن پی می بریم ، اگر با این وضع ادامه یابد علاوه بر اختلال بیشتر در ازدواج و نهاد خانواده موجب افزایش انواع خشونت علیه زنان در سطح جامعه خواهد شد.

به هر حال برای حل این مساله چه باید کرد ؟

به نظر می رسد یکی از نخستین کارهایی که اولیای امور باید انجام دهند سهیمه بندی جنسیتی دانشگاه ها و اختصاص سهمیه ای مشخص و متناسب با نیازهای جامعه به پسران است . البته ممکن است عده ای از خانم ها بیان کنند که این کار برخلاف عدالت است اما باید توجه داشت هنگامی که بانوان محترم از این امتیاز بزرگ برخوردارند که از خدمت دو ساله سربازی معاف باشند آیا براستی دادن این امتیاز به پسران که در ازای خدمت دو ساله سربازی که موجب عقب افتادن آنها از خانم ها می شود از سهمیه ای معین در دانشگاه ها برخوردار باشند ، بی عدالتی است ؟ یا اینکه وضعیت موجود بی عدالتی است ؟ آیا براستی این کار به نفع جامعه و حتی خود خانم ها نخواهد بود ؟

به هر روی وضعیت کنونی یعنی دختران تحصیلکرده با مشاغل شایسته و آبرومند و با درآمد بالا از یک سو و پسران کمتر تحصیلکرده ، با مشاغلی چون مسافرکشی ، دلالی ، پیک موتوری و... نتیجه ای جز افزایش تجردهای ناخواسته و یا زندگی های آشفته و یا طلاق نخواهد داشت و امید است که با ایجاد راهکارهایی چون اختصاص سهمیه در دانشگاه برای پسران و یا کاهش مدت سربازی پسران تحصیلکرده و نیز طرح کاهش دوره لیسانس از چهار سال به سه سال که می تواند موجب افزایش رغبت پسران به حضور در دانشگاه شود به این مساله اجتماعی توجه شود و در این راه از تهمت های افراد نادان غربزده هراسی وجود نداشته باشد و مطمن باشیم این کار هم به نفع مردان و هم به نفع زنان جامعه است ، زیرا اساسا در یک جامعه که همه در کنار یکدیگر زیست می کنند نفع زن و مرد از هم جدا نیست ، خوشبختانه مردم ما هم به طور شهودی عواقب این مساله را درک کردند و حتی به طور جسته و گریخته سخنانی از جانب خود بانوان در تایید ضرورت افزایش پسران تحصیلکرده می شنویم.

امیدواریم که مسئولان به این مساله ای اجتماعی توجه کافی و سریع نمایند زیرا اگر هم اکنون چاره ای برای آن اندیشیده نشود فردا بسیار دیر خواهد بود . براستی آیا اندیشیده ایم که این تعداد دختر مجرد تحصیلکرده که اکنون حدود سی سال دارند حتی اگر نیمی از آنها هم با این وضعیت تجرد به چهل سالگی و بالاتر برسند با تمام نجابت و عفت که جبلی دختران ایرانی است چه تهدیدی برای امنیت اخلاقی و اجتماعی کشور ایجاد خواهند کرد ؟

مباحثی که در این جستار مطرح شد هر چند شاید به مذاق عده ای خوش نیاید اما این یک واقعیت اجتماعی است که ما گریز و گزیری از طرح آن نداریم.

در این مقاله به بررسی این مساله اجتماعی پرداخته می شود که پسران به دلیل توقعاتی که خانواده از آنها دارد و نیز به دلیل مشکل سربازی حضور کمرنگ تری از دختران در دانشگاه دارند و این موجب شده است که سطح تحصیلات عالی دختران به نسبت پسران به شدت بالا رود این مساله شاید در بادی امر چندان مهم نباشد اما اهمیت و پیچیدگی مساله زمانی بیشتر می شود که این دخترذان که معمولا دارای تحصیلات عالی و تکمیلی هستند باید با پسرانی که از آنها پایین ترند ازدواج کنند . طبیعی است دختری که دارای تحصیلات عالی و تکمیلی است هر چند دیر تر وارد بازار کار شود ولی هر موقع که وارد شود شانس بیشتری برای اشتغال در مشاغل بهتر را دارد و علاوه بر این منزلت اجتماعی بالاتری نیز از مرد دارد ازدواج چنین دختران و زنانی با پسرانی که منزلت اجتماعی پایین تری از آنها دارند ، هر چند درآمد بیشتری هم داشته باشند ، خود سرآغاز تحقیر مرد در خانواده و در نزد زنش و از آن مهمتر نزد فرزندانش می باشد . علاوه بر این حضور حدود ۷۰ درصدی زنان در دانشگاهها موجب شده ترکیب کارمندان دولت نیز در ادارات کاملا به هم بخورد به طوری که در برخی ادارات حدود ۶۰ الی ۷۰ درصد کارمندان آن را زنان تشکیل می دهند و مردان بیشتر به کار حراست یا خدمات مشغولند این وضع اگر ادامه یابد سرآغاز زن سالاری و زن محوری و تبدیل مرد به عنصری حاشیه ای و بی خاصیت در جامعه و خانواده است.




:: موضوعات مرتبط: دانش و دانشگاه , ,
:: بازدید از این مطلب : 558
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 15 / 5 / 1386 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: